کد مطلب: ۱۹۴۲۲۳
۲۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۹:۵۶

عملیات مرصاد و روایتی از علت خشمگینی صدام

یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس گفت: از بازجویی اسراء منافقین مشخص شد که آنان در خیال خود قصد داشتند با تصرف پایگاه هلیکوپتری ارتش، سوار بر هلیکوپتر‌ها به تهران پرواز و با هجوم به زندان اوین، منافقین زندانی را آزاد نمایند و پس‌ازآن با حمله به جماران، امام را شهید و کار جمهوری اسلامی را یکسره کنند

به گزارش مجله خبری نگار، سردار علی فضلی از فرماندهان دوران هشت سال دفاع مقدس درباره عملیات مرصاد معتقد است: رژیم بعث عراق از مفاد قطعنامه ۵۹۸ خشمگین بود، ولی به روی خود نمی‌آورد، چراکه تصور می‌کرد ایران با اهدافی بلند همچون «رفع فتنه از عالم»، «سقوط صدام» و... که برای جنگ تعیین کرده، به قطعنامه رضایت نخواهد داد. خبر پذیرش قطعنامه توسط ایران، رژیم بعث را در کابوسی وحشتناک فرو برد؛ چراکه احساس می‌کردند جنگی را که ناجوانمردانه با اتکا به مستکبرین شرق و غرب و با هوس کشورگشایی آغاز کرده‌اند، حالا مجبورند بدون هیچ‌گونه دستاوردی و با تحمل هزینه‌های سنگین باید به پایان برسانند.

وی با اشاره به اینکه آن‌ها به‌روشنی دریافته بودند قطعنامه‌ای که صادر شده حاوی بند‌هایی است که حقیقت جنگ را برای افکار عمومی جهان افشا کرده و آشکارا به نفع ایران است، توضیح داد: از جمله تعیین متجاوز، پرداخت خسارت، تعیین مرز‌های بین‌المللی و ازاین‌رو صدام خشمگینانه زیر بار پذیرش قطعنامه ۵۹۸ نرفت و مصمم شد تا با حمله به خرمشهر و کرمانشاه، ایران و شورای امنیت سازمان ملل را در عملی انجام‌شده قرار داده و مجبور به صدور قطعنامه‌ای جدید کند. او برای این کار و به جهت اینکه بتواند تا حدودی از بار مسئولیت حمله پس از قطعنامه شانه خالی کند و آن را به دیگران نسبت دهد، دست به دامان منافقینی شد که در ظاهر خود را ایرانی می‌دانستند، اما باطناً از ابتدای انقلاب در مقابل همه ایرانیان از هر رنگ و نژاد و مذهبی ایستاده و زنان و مردان و کودکان بی‌گناه بسیاری را به خاک و خون کشیده بودند.
منافقین وطن‌فروش نیز که مورد طرد و نفرت آحاد ملت ایران قرار گرفته و مترصد فرصتی برای جنایتی مجدد بودند، خائنانه وارد این معرکه شدند. غافل از اینکه وعده الهی «ان ربک لبالمرصاد» در انتظار آنهاست و عزم شیطانی بی‌فروغشان با مجاهدت فرزندان غیور ملت ایران شکست خواهد خورد و دودمانشان را به باد فنا خواهد داد.

سردار فضلی ادامه می‌دهد: برادر محسن (رضایی) به‌محض آنکه از رسیدن منافقین به سر پل ذهاب مطلع شد، آقای هاشمی را در جریان قرار داد. برداشت آقای هاشمی این بود که این خبر بیشتر یک عملیات روانی است، اما آقا محسن که مسئله را جدی گرفته بود با هلیکوپتر خود را به اسلام‌آباد غرب رساند و به دستور ایشان، فرماندهان یگان‌ها از جمله برادران کوثری، سلیم‌آبادی و ... نیز به‌سرعت خود را به منطقه رساندند و برادران شمخانی، رشید و وحیدی نیز در کرمانشاه مستقر شدند. منافقین در محور غرب کشور، در منطقه قصر شیرین، سرپل ذهاب و سی کیلومتری کرمانشاه با نیرو‌های ما مواجه شدند و در یک نبرد هفتاد و دو ساعته، به فضل الهی رزمندگان اسلام متشکل از سپاه و ارتش و بسیج که خود را سلحشورانِه از اقصی نقاط کشور به منطقه رسانده بودند در عملیاتی متحدانه با محاصره دشمن، منافقین را با تحمیل تعداد زیادی کشته، زخمی و اسیر شکست داده و تا مرز عقب راندند.

این فرمانده دوران جنگ تحمیلی یادآور شد: یکی از نکات جالب‌توجه در آن برهه و شرایط خاص، انتصاب برادر وحیدی از سوی آقا محسن به‌عنوان فرماندار نظامی کرمانشاه بود، چون هرلحظه ممکن بود منافقین وارد شهر شوند و همین تهدید بزرگ نیازمند تصمیمی متناسب با شرایط بود. از بازجویی اسراء منافقین مشخص شد که آنان در خیال خود قصد داشتند با تصرف پایگاه هلیکوپتری ارتش، سوار بر هلیکوپتر‌ها به تهران پرواز و با هجوم به زندان اوین، منافقین زندانی را آزاد نمایند و پس‌ازآن با حمله به جماران، امام را شهید و کار جمهوری اسلامی را یکسره کنند که عنایت الهی شامل حال رزمندگان اسلام شد و با سرکوب منافقین، برگ زرین دیگری بر تاریخ افتخارات ملت ایران افزوده شد.

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر